Tuesday

آنچه در این روزهای تلخ رخ می دهد...







ابتدا سپاسی دارم از سایت خبری ایران ب ب ب که نوشته من درسوگ استادم را به چاپ رساند



از روزنامه عصر امروز (به سردبیری استاد پهلوان )نیز سپاسگزارم که در همان روز (14 اپریل) نوشته من در رابطه با پدر بزرگوارم را به چاپ رساند
.

لینک دیگر برای دانلود روزنامه 14 آپریل




لینک مطالب و منابعی که در این چندروز به پدرعزیزم اشاره کرده اند را در اینجا میاورم


- نوشته ها و ایمیل های دوستداران رضا فاضلی در سایت آن بزرگوار



- رضا فاضلی رفت اما راهش ادامه دارد...نوشته ای از شایگان عزیز







- معلم دلسوز من در گذشت ( وبلاگ سفید...سیاه)


- درگذشت رضا فاضلی (آرش بیخدا -مدیرسایت زندیق)


-
رضافاضلی هنوز هم هست












-رضا فاضلی هنرپیشه و مبارز سیاسی از میان ما رفت



- به یاد رضا فاضلی ( وبلاگ محمدتازی، بیمار روانی)



- فیلمی در یو تیوب - پدر همیشه در فلب ما جای داری ( اردلان)



- فیلم - درگذشت قهرمان خردگرا ، رضا فاضلی



- پاسخ های شایگان و ایراندخت دل آگاه به یک دروغ اسلامی


- ستاره بود...ستاره ماند - ایراندخت دل آگاه



- لیست هواداران رضا فاضلی در روزنامه "عصر امروز" تاریخ17 اپریل



- شوالیه نبرد با تیرگی و ظلمت... نوشته عباس پهلوان برای رضا فاضلی



به یاد پدرم رضا فاضلی


پدر عزیزم رضا فاضلی
راهت را ادامه میدهم
صدا و تصویرت را تا زنده هستم زنده نگاه میدارم



از اولین روزی که آقای رضا فاضلی تلویزیون آزادی را باز کردند برنامه هایشان مورد توجه من قرار گرفت و علاقه عجیبی در همان ابتدا نسبت به شخص ایشان در من پیدا شد . به طوریکه مرتب با فکس با ایشان ارتباط برقرار میکردم و تا روزی که تلویزیون آزادی برقرار بود من با ایشان و برنامه هایشان زندگی میکردم.
بعداز تعطیلی تلویزیون آزادی ایشان مدت بسیار کوتاهی در تلویزیون پیام آزادی بودند و بعد تا چندماه برنامه نداشتند و من در آن مدت هرچه توی اینترنت بدنبال یک فایل از ایشان گشتم چیزی نیافتم.
تعطیلی تلویزیون آزادی درست مصادف با یک اتفاق بد در زندگی شخصی خودم شد و وقتی ایشان را دوباره در تلویزیون پارس پیدا کردم باز با ایشان تماس گرفتم و کلی دردو دل کردم و ایشان از آن پس علاوه بر استادم سنگ صبورم بود.
پس از ارتباط مجددم با ایشان من تصمیم گرفتم سخنان این پدر گرانمایه ام را در اینترنت منتشر کنم و به همین دلیل برای اولین بار وبلاگ نویسی را شروع کردم .
گاهی در برنامه ها و مکالمه هایم با این پدر نازنینم احساس میکردم کمی خسته و بیمار است. وقتی دلیل را از ایشان پرسیدم گفتند که بیماری عجیبی مدتی است گریبانگیرشان شده که باعث میشود مغز استخوان ایشان گلبول قرمز تولید نمیکند .
بارها و بارها به اروپا رفت تا بیماری را درمان کند و سلولهای پایه ای مغز استخوان را به او پیوند بزنند. اما هیچیک از این درمان ها طبق گفته خود ایشان موثر واقع نشد و ایشان ناچار بودند همچنان هرهفته دوبار به بیمارستان بروند و سلولهای پایه ای تزریق کنند که این با درد شدیدی در آن دوروز هفته همراه بود و حتی روی صدای این نازنین اثر میگذاشت.
اما از یک سال پیش ایشان به من گفتند دیگر نیاز به این بیمارستان رفتن ها برطرف شده و دردهایشان کم شده است. بدبختانه در دو ماه گذشته درد ایشان بشدت افزایش یافت و هربار که من ابراز نگرانی میکردم ایشان به من اطمینان میداد که چیز خاصی نیست و با داروهای آرام بخش دردشان را آرام میکنند و دوباره خوب خواهند شد.
هفته گذشته بطور ناگهانی ایشان بستری شدند و از طریق دختر ایشان من از حال استادم خبردار بودم و گفتند که حال ایشان بهتر شده است . اما ناگهان امشب با این خبر فاجعه آمیز مواجه شدم
استاد بزرگوارم
افتخار میکنم که اولین کسی بودم که صدای نازنینت را در اینترنت منتشر کردم تا بچه های داخل ایران که ماهواره ندارند صدای نازنینت را بشنوند
افتخار میکنم که در قلب دردمند تو جای داشتم و تا ابد برخود میبالم
پدربزرگوارم نبودنت را چگونه تحمل کنم؟ چگونه؟
استاد بزرگ من
همانطور که از من قول گرفته بودی تا روزی که زنده هستم هرجور که بتوانم یادت را ، صدایت را ، تصویرت را زنده نگاه خواهم داشت
پدر بزرگوارم دوستت دارم

فرزند عاشق و دوستدارت... مانی بهروز

.

سخنی با دوستانم و دوستداران استادم:
دوستان پر مهر و گلم
نمیدانید توی این ساعتهایی که دارم بدترین لحظات زندگیم را میگذرانم و این اشک لعنتی قطع نمیشود چقدر کامنتهای شما به من انرژی داد. قربان لطف تک تک تون
از همه جای ایران و از همه جای دنیا کامنت داره میاد و این نشاندهنده این است که ما گروه بزرگی هستیم. از اینکه از نظر عاطفی پشتیبانم هستید خیلی سپاسگزارم روی ماه همه شما را از دور میبوسم.
.
وقتی حالم بهتر شد حتما جداگانه برای دوستانی که ایمیل یا آدرس وبلاگشان را گذاشته اند ایمیل خواهم فرستاد و از محبتشان تشکر خواهم کرد
.
دوستان این پایان راه این وبلاگ نیست
هنوز فایلهای زیادی از این پدر بزرگوارم دارم که منتشر نشده است. خیلی زیاد...
.
همچنان به انتشار این فایلها در اینجا ادامه میدهم و درضمن در آینده در یک سایت جداگانه به اسم خود ایشان تمام این فایلها را خواهم گذاشت و پس از آن به مرور فایلهای تصویری ایشان را هم طبقه بندی خواهم کرد.
.
ممکن است کل ماجرا زمان زیادی نیاز داشته باشد اما من این کار را به انجام خواهم رساند و در آینده شاید نه چندان نزدیک سعی میکنم برنامه های ایشان را مجددا از تلویزیون با خرید ساعتهای روزانه پخش کنم. صدا و تصویر دلنشین او هرگز خاموش نخواهدشد تا روزی که زنده باشم...

.

Saturday

شاعران ضد دین در ایران

شعرای ایرانی ضد دین



شخصیتهای برجسته ایرانی عموما در طول زندگی خود بدلیل مطالعاتی که کم و بیش باعث بیدینی تک تک ما شده است به بیدینی رسیدند. اما اختناق و استبدادی که اعراب وحشی و پابرهنه مسلمان قرنها در ایران ایجادکرده بودند باعث شد که بسیاری از این بزرگان بیدینی خودراآشکار نکنند و اگر هم کسی مانند زکریای رازی چنین شجاعتی به خرج داد به سرنوشتی تلخ دچار شد!


این مسئله فرصتی بدست روحانیون داد تا همه این شخصیتها را مسلمان دو آتشه معرفی کنند.

آیا میدانید حافظ در اواخر عمرش یک بیدین کامل بود؟ آیا میدانید فردوسی تا چه حد از اسلام و اعراب بیزار بود؟ آیا میدانید چرا کار خیام به بیدینی و بیخدایی کشید؟
در این پست چهره اصلی تعدادی از بزرگان ضد اسلام ایرانی را به شما نشان میدهم




فردوسی:

میتوان گفت پس از کورش کبیر ، فردوسی بزرگترین مرد تاریخ ایران است . ما خیلی به او مدیون هستیم. او اگر نبود ما الان به زبان زشت عربی حرف میزدیم. همانطور که مصر با آن تاریخ کهن، زبانش در اثر حمله اعراب، عربی شد . همانطور که لبنان و عراق و ... شدند. آنها فردوسی نداشتند و خوشبختانه ما داشتیم. این مرد خار چشم اعراب و دشمنان ایران از جمله همین آخوندهاست و دلیلش هم همین است که نگذاشت ما عرب زبان شویم ...

در طی این سالها اسلامیون دروغهای زیادی به فردوسی نسبت دادند . اصولا چون محمد دروغ و خدعه را مجاز میدانست جانشینانش هم وقتی زورشان به کسی نمیرسد از در تخریب شخصیت و دروغگویی وارد میشوند.
در اینجا دروغهایی که در مورد این مرد بزرگ ، فردوسی ، به ما گفته شده است را بررسی میکنیم.

بعداز فردوسی یک سری شعر از جمله اشعار مربوط به علی (که دربالا مطرح شد) توسط کسانی که نمیخواستند آثار فردوسی بدست مسلمین نابودشود به انتهای شاهنامه افزوده شد که البته همگی متضاد اشعار اصلی فردوسی بود.

فردوسی آنچنان از اسلام و اعراب و کلمات عربی بیزار بود که کوشش کرد تا جایی که ممکن است از کلمات عربی در شاهنامه استفاده نکند. تعداد کلمات عربی در کل شاهنامه کمتر از صد کلمه است.

در پایان شاهنامه قدیمی امیربهادر (چاپ سنگی) یک بخش ملحقات و یک بخش هجونامه وجوددارد که هیچیک گفته های فردوسی نیست و کسی که شاهنامه خوانده باشد و کوچکترین شناختی از فردوسی داشته باشد به راحتی میتواند با یک مقایسه ساده بین شعرهای دیگر فردوسی با این شعرها بفهمد که جریان چیست. در این فایل برخی از این اشعار تقلبی با دلایل کامل به شما معرفی خواهندشد


خواندن اشعار فردوسی به خوبی نشان میدهد که نه تنها به اسلام باور نداشت بلکه حتی به وجود خدا بعنوان یک موجودتوانا اعتقادی نداشته است

آیا فردوسی حضرت محمد را "پیغمبر راستگوی " میدانست؟ - رضا فاضلی

جالب است بدانید وقتی فردوسی در گذشت ، به جرم اینکه ملحد بوده است اجازه دفن شدن پیکرش در قبرستان مسلمانها داده نشد و البته از نظر من این یک افتخار بزرگ بود که نصیب وی گشت.



حافظ

حافظ پروسه کفر را مثل بسیاری از ما بطور تدریجی طی کرد.او در ابتدا یک مسلمان دو آتشه بود که قرآن را حفظ کرده بود. اما در اثر همین مطالعه قرآن کم کم به مرحله شک رسید و در مرحله سوم زندگیش به جایی رسید که متوجه دروغ بودن روز قیامت و خدا شد و در سالهای پایانی عمر یک بیخدای تمام عیار بود. اما از ترس فرمانروایان وحشی مسلمانی مانند "امیر مبارزالدین" هرگز جرات نکرد بسیاری اشعارش را قبل از مرگ منتشرکند و دیوان اشعارش پس از مرگ او منتشر شد.

اشعار حافظ هر سه مرحله زندگی او را بخوبی نشان میدهد . اما آخوندها سعی کردند همواره اشعار مرحله اول زندگی حافظ را بیان کنند و نشان دهند که او تمام عمرش یک مسلمان حافظ قرآن بوده است!!!.
مردم جاهل خرافه زده و اسلام زده هنوز هم بجای اینکه سعی کنند چیزی از اشعار حافظ بیاموزند از کتابش فقط جهت کارهای احمقانه ای مانند فال گرفتن! استفاده میکنند.
در اینجا باشنیدن این فایلها بهتر حافظ را خواهید شناخت.



خیام

در مورد الحاد و بیخدایی ، حکیم خیام نیشابوری سرآمد همه است و نیاز به توضیح ندارد. او شاید با سرعت خیلی بیش از سایر شعرای دیگر به بیخدایی رسید .چون ریاضیدان و ستاره شناس بود و بیش از سایرین با علم و دانش سروکار داشت. هرچند طبق معمول او هم از ترس اسلامیون آدمکش، اشعارش را در زمان زنده بودنش منتشر نکرد.

روحانیون اسلامی، خیام را یک میخواره معرفی کرده اند که شب و روز مست بود. حالا من نمیدانم یک آدم دائم الخمر چگونه میتوانست اینهمه فرمولهای ریاضی را بنام خودش ثبت کند و یا تقویم به این دقیقی درست کند و یا اینهمه اکتشافات در زمینه نجوم انجام دهد؟
باید از این بوزینگان اسلامی پرسید شماها که خیر سرتان (درظاهر) لب به شراب نمیزنید چه گلی به سر دنیا زدید؟ یک کشف و اختراع برای بشریت داشتید ؟

حتما همه شما این داستان مسخره را از زبان آخوندها شنیده اید که یک روز که خیام درحال کفرگویی بود خدا چهره اش را بخاطر کلمات کفرآمیزش سیاه کرد !! و بعد خیام از کفرگویی دست میکشد و طلب مغفرت میکند! و دوباره صورتش سفید میشود!!! حالا باید از این آخوندهای رذل و دروغگو پرسید که پس چرا الان صورت من و سایر وبلاگنویسان بیخدا سیاه نمیشود؟ احتمالا خدا تازگیها دیگر عرضه اینجور قدرت نمایی ها را از دست داده است!!

من شخصا قول میدهم اگر خدا بتواند صورت من را هم سیاه کند سریعا عکس جدیدم را بجای عکس فعلی قرار بدهم...بگذریم...درمورد این شاعر روشنفکر به دوفایل زیر توجه کنید:




ناصر خسرو

ناصر خسرو قبادیانی یکی از بزرگترین شاعران ایرانی میباشد. از آنجایی که ناصر خسرو نیز مانند خیام اهل علم و دانش بود او هم مانند خیام نهایتا به بیخدایی رسید و یکی از زیباترین اشعار بر ضد خدا اثر ناصرخسرو است که از بسیاری از دیوان چاپ شده وی در ایران حذف شده است!!!





**********

و حالا برویم به سراغ شاعران معاصر:


ابتدا شعری از مهدی اخوان ثالث که به صراحت به تشریح بدبختیهای موجود در دنیا و بیعرضگی خداوند میپردازد
به مسلمانها توصیه میکنم حتما این فایل شنیدنی را گوش کنند



سعیدی سیرجانی شاعر توانای ایرانی زمانی که به وجود خدا شک کرد با شجاعت تمام آن را ابراز کرد و شعری با عنوان"خداناشناس" سرود و همان شعر، بهانه ای شد تا اسلامیون جمهوری کثیف و اسلامی (در دوران ریاست جمهوری همان خاتمی روباه صفت که با آن خنده های نفرت انگیزش حرف از گفتگوی تمدنها میزد) ، این شاعر گرانمایه را به جرم الحاد به زندان بیندازند و سرانجام این انسان وارسته و ارزشمند توسط سعید امامی بوسیله شیاف پتاسیم مورد شکنجه قرار گرفت و در حالی که از شدت درد پرپر میزد جان داد.

از شعرای دیگری که جرات ابراز بیخدایی را به خود داد بانو هما میر افشار است که سالها پیش از انقلاب و در دورانی که مردم ایران بدلیل وجود خاندان پهلوی هنوز سختیهای اسلام را نچشیده بودند و از نظر عقیدتی بسیار در گمراهی و خرافات به سر میبردند، این بانوی خردمند شعری در اعتراض به خدا و حرکات ابلهانه این موجود خیالی سرود که آنرا در فایل زیر خواهید شنید